۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

آقای با کلاه به خانم شالگردن گفت چه گردن باریک و خوشگلی دارید. شال گردنتون هم خیلی برازنده است خانم عزیز. خانم شالگردن آقای باکلاه را که دید رو کرد به ایشون و گفت : ممنون ولی شما چرا این موقع از شب هنوز کلاهتون سرتونه ؟ بهتر نیست که شما هم تو این سرما به جای کلاه روسی تون یه شال بندازید دور گردنتون ؟ و بیهوا کلاه آقای باکلاه را از سرش برداشت و با صحنه ی عجیبی روبرو شد . دوتا شاخ کوچولو روی یک کله ی طاس خوشگل بانمک کوچولو ظاهر شد و غش کرد . ای دل غافل دیدید چی شد؟! آقای باکلاه یک آدم فضایی بود از سیاره بهکیر ها بود و برای مطالعه ی نحوه ی حشریت مردان کره ی زمین آمده بود  و میخواست از شالگردن خانم عزیز به عنوان گره ی آخرین طناب برای قلاب گرفتن از سفینه اش که بالای درخت چنار سر خیابان گیر کرده بود استفاده کنه . شالگردن خانم را که میخواست برداره یک هو یه رشته سیم رنگی رنگی از زیرش پرت شدن بیرون . باز دل غافل. ! نگو خانم شالگردن هم یک آدم فضایی از سیاره داکون ها بوده که برای مطالعه ی سوراخ خانم های زمینی به زمین امده بود . اینطوری شد که آقا و خانم داستان ما خیلی شیک و ساده از داستان های سکسی سیاره ی ما برای خودشون فیلمی خریدند و نشستن به تماشا تا …..

پ.ن: فکر کردید چی ؟ من ادامه ی داستان رو نمیدونم چون دیگه سیگارم با مواد اضافه اش با نوشتن *تا* به پایان رسید و نفهمیدم چی شد ؟! ادم بی توهم نمونه هیچ وقت . خیلی بده . نه؟!

۲ نظر:

Unknown گفت...

دهان شما سخت سرویس باد!

Unknown گفت...

وات ایز یور پوینت اف دیس کامنت؟ ها؟! ایف دیس ایز ریونج ایتس نات ورک هانی !