۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

اگر میشه اسمش را حکایت گذاشت ، حکایت زندگی من با روزی روزگاری و یکی بود یکی نبود آغاز نشد با کی* خر و تخم یابو شروع شد تا ثابت کنه ک هر داستانی با نابودی عجین شده در این حکایت.

۱۳۹۴ فروردین ۱۴, جمعه

همیشه از کمبود ها انفجار آغاز میشود.
آنقدر در زندگی کردن کم و کاستی دارم ک آخر وقتی اوضاع زندگی اطرافیانم از کاستی درامد همه ی ماجراها را قورت داده و با یک جمله تمام میکنم :
فالان فیلان . شاید خوب بود  منتها مسخره بود و خداحافظ.

آرزویم در این سال جدید این بود ابتدا ک هر چه زودتر به این جمله برسم چون ک دیگر تحمل ندارم . نبودن همیشه بهتر از  بودن ناقص است