۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

مرز زنده بودن رو رد کرده بود . رسیده بود به انتهای توهماتی که با موسیقی و داستان و مجازا مجازی بودن هم در دنیای خیال گم شد.
برای اثبات زجرهایش
برای اثبات باورش
*هیچ چیزی واقعا باارزش نیست*
ایمان هم همینطور
ولی او
فقط برای اثبات حرفش
در زمانی که
در آخر مرزی که هیچ کاری نبود انجام دهد
کسی نبود که حرفی را بزند و بشنود
موضوعی بی اهمیت جلوه کرد و 
برای اثبات دردهایش
ماشه را کشید .
پایان.

هیچ نظری موجود نیست: