۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

خبر از اعتراض به بیهوده مردن بود که ناگهان عدالت قد علم کرد و گفت بایستید !

یک مفهومی وجود دارد به نام عدالت ، مانند هزاران کلمه و اختراع و مفاهیم دیگر در این دنیا با ادبیات گوناگونی که زاده شده عدالت هم وجود دارد. اما در واقع عدالت چیست ؟! عدالت در زندگی های ما ادمهای ساده ی کوچه و خیابان کجای این بلای آسمانی یا زمینی جای گرفته است . منظور من از این عدالت ،قانون های دادگاه های قتل و مجازاتهای صدساله نیست . عدالتی که من برای آن زور زدم پس گرفتن سهم تنفسهای بی چون و چرا میان این زندگی است . این کلمه یا مفهوم دیرینه ذاتا معنایی به صورت عملی ندارد یا اگر که دارد برای داشتن آن باید به زور متوسل شد ! هه. و چه تناقض عجیبی است . عدالت زمان دارد؟ مکان دارد؟ در اصل متصل به چه چیزی است این لغت که باید برایش بها داد ؟ بهای زندگی ها برایش ناعادالانه است ای آدم ها ! عدالت اگر مکان میخواهد کجای این جهان برایش زمینی به وسعت ارزشی است که بیان میکنید ؟ عدالت اگر سو استفاده از این  احساسات برایش مفید است پس گریه های ما برای چیست ؟ بگویید ای شما آدمهایی که نشسته پشت میز  خود میروید و میچرخید به همه جا سرک میکشید از زمین و زمان داستان میگویید میچرید بگویید تا این دختر خسته ی این پشت میز میخواهد بداند ، عدالت برای چیست ؟ میخواهد مانند ما مرده پرستان در آخرین روزهای عمرش به صرافت پرستش بیفتد ؟ میخواهد بگوید که شاهنامه آخرش خوش است ؟ میخواهد چه کار کند ؟ جبران مافات این ادمهای دور افتاده را بپردازد؟ چگونه ؟!!!
عدالت اگر زمان میخواهد بداند که زمان در گذر است بداند . شمایی که اورا میبینید با او لاس میزنید از او بپرسید : زمانی که برای من عدالت فرا برسد *دویدن* جبران مافات زندگی ام را میکند ؟! چگونه پاسخش را میدهد ؟

و هزاران خط و جمله ی دیگر هست که باید بنویسم اما توان اش را ندارم . شما هم حوصله ی خواندن 

۷ نظر:

مترسک گفت...

عدالت مفهوم نیست.. تنها یک اسم ِ که چیزی ازش نمونده مثل ِ امید.

Unknown گفت...

نگفتنش نبودن اینکه مفهومی است رو قرارداد نمیکنه. عدالت یک منظره است که باید بدونیم مفهومش چیست اما کسی به اش توجه نمیکنه

مترسک گفت...

یه طوری شدم که دیگه هیچی برام مهم نیست.. انگار که همین الان بمیرم دیگه نه به عدالت و مفهومش کار دارم نه چیزای دیگه..
من هر روز ِ روز دارم بی عدالتیو می بینمو دم نمیزنم.. چون یقین دارم چیزی درست نمیشه. وقتی چیزی واسه تغییر نیست پس توجهی هم لازم نداره..شاید اینه که کسی توجهی نمیکنه

Unknown گفت...

مترسک عزیزم نمیتونم بگم چون تغییر وجود نداره توجهی هم نیست . خاسته ی این که اگه بمیریم هیچ چیزی وجودش مهم نیست ربطی به این عدالت ندارد دوست من ! باور کن که در واقع ته ذهنمان چیز هایی هست که باش کار داری و میجنگی به خاطرش دختر جان . نه باور به امید درسته نه عدالت .
گرچه منظورم از بیانش کاملا چیز دیگه ای بود ولی حرفت درست

مترسک گفت...

اینه: باهاشون کار داشتمو می جنگیدم، خیلی وقته حوصله ی جنگیدن ندارم.. اینها فقط مختص منه.. نباید جمع می بستم

مترسک گفت...

راستی فریادمو درست کردم .. میذارم اینجا.. دوست داشتی بیا ببین چه عتیقه ایه :-)

Unknown گفت...

حتما حتما میام ببینم این عتیقه است یا نه؟