۱۳۹۲ مرداد ۲۶, شنبه

سی رنگ یا صدها از این سی صد رنگ خیالی ، با  یک خدا برای عذاب الیم الهی  کافی نبود که گرسنگان لذتی چون ما را شام غرورآفرین خود نمود. مایی که تن های خسته ی مان باز تولید هیچ معنایی در طول شب نیست .صورت های سنگی بزرگ ِ بزک کرده ، ساقهای خوش تراش ِ لعاب خورده ، خنده های ساقط شده ی گناه کرده چه ارمغانی به تو داشت که این چنین برای فضیلت خویش به من قاضی شدی؟ موعظه ها خاستگاه تنها باورهای شما بود و کنون که هر ثانیه نان تکرار مکررات خود را میخورید از نقش گلوی دریده ی ما چرا بی بهره اید . شما که هر از گاهی پایبند اصول و اخلاق دینی خود درگیر میشوید ، شما که بازخورد انعکاس طولانی ناله ی خدایید بشتابید که زمان در گذر است . زمانی که در این ساعت ایستاده در پی رسیدن به ساعت سیزده خود را گم کرده و می غرد . هویتش را دزدیدید، انسانیتش را دریدید و حالا ازاینکه باید ثانیه های خود را به جای آن نشان دهید خرسند و راضی گشته به چهره ی چروکیده ی من ِ بیست و اندی ساله و اوی سی ساله یا شاید هم بیست و اندی ساله که نگاه میکنید از ساختار ِ له شده ی خود جام خونی را می بلعید . سی رنگ یا صدها از این سی صد تا یا شاید سی هزار کافی نیست برای بهای ما . ما سیزیف هایی هستیم که در بازی شما برده ایم که  این بازی زاده ی زندگی ِ ما نبود که نتوان جنگید . این مبارزه ی ارزشی است که من از آن سربلند بیرون خواهم آمد هر چند که از نگاه تو خدای پوچی یا خدای مادی ِ من یا تو دوست ِ من نبودن ِ من دیگر از ضعف و دیوانگی ام بود . من از این مبارزه در کنار سیزیف های دیگر ِ این دنیاها سربلند خواهم آمد که سنگ های غلت خورده ی ما دیوار و دنیای مارا ساخته است .

۲ نظر:

مترسک گفت...

سلاااااااااااااااااااااااااااام
بالاخره ما موفق شدیم بیاییم .. :-)
می رویم شروع به خواندن کنیم..
فعلا

Unknown گفت...

سلام :)) بالاغیرتا ممنون