۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

وقتی که اون فکر
اون فکر لعنتی مثل سرطان داره رشد میکنه تو مغزت 
انگار که همه وجودت به امید اون فکر لعنتی هنوز دارند نفس میکشند 
و مغزت هر کاری کنه که اون فکرو پس بزنه نمیشه 
اون فکر تورو میخواد اخرش تا از تو تغذیه کنه . 
این فکر داره مثل سرطان همه جارو میگیره . آروم آروم و پیوسته داره پیش میره 
نه بیخبر و یکهو 
آهسته و آهسته ....
بعد یه روز میاد
یه روز میاد که دیگه خسته شدی
نه خستگی بیخودی
یه جور غیرقابل تحمل

بعد اسلحه رو برمیداری
یا یه مشت قرص برمیداری
یا میری کنار دریا
اون فکر و عملی میکنی
اون فکر میکشی و تموم میشه همه چی

هیچ نظری موجود نیست: