یادش نبود که همه درها قفل است
اما خاطرش بود که کلید های شهر همه در دست سردترین دستان است. که برایش باید یخ باشی تا دلی گرم !
+ توی این هوای گرم من هم دیوانه میشوم !
+ ترجیح میدادم منم مثل اون سه کوهنورد علیه سرما مقاومت کنم و بمیرم تا اینجا و به خاطر بیماری .
اما خاطرش بود که کلید های شهر همه در دست سردترین دستان است. که برایش باید یخ باشی تا دلی گرم !
+ توی این هوای گرم من هم دیوانه میشوم !
+ ترجیح میدادم منم مثل اون سه کوهنورد علیه سرما مقاومت کنم و بمیرم تا اینجا و به خاطر بیماری .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر