۱۳۹۲ آبان ۱۸, شنبه

مسخره کارش صخره بازی بود یا سخره بازی؟ چرا باید حتما یکی این وسط قربونی جماعت و حماقت بشه ؟ پریروزا گزیدن کارش نیشگون گرفتن بود ، اونقدر گزید گزید که از حال رفت و وقتی بلند شد دید شده عین غول چراغ جادو ولی کو چراغش کو جادوش؟! از کجا معلوم بود که نمیشد ... میشد نمیشد ؟!

+ حسین قلی چشاش سیاه لپاش گلی ... داستان ادامه داره حسین قلی میره تا لب چاه و قرض بگیره ، از لب دریا یه تیکه بگیره خنده کنه از لب پشت بوم هم همینطور... ای آقا پس خنده ی ما کو ؟ حسین قلی ما که لب داریم پس خندمون کو ؟ میگی خنده ی دل تاج سره خنده لب پشک خره ... ولی آخرش چی ؟ آخرش چی حسین قلی ؟ 

هیچ نظری موجود نیست: