۱۳۹۵ تیر ۸, سه‌شنبه

خیلی وقته که گذر زمان رو با  تاریخ و عددی که آرشیوی که این بلاگ و اون بلاگ و فیسبوک و غیره است نشونم میده  احساس میکنم . عددی که تاریخش کهنه است و تاریخی که مال همین  تازگی ها است مو به تنم سیخ میکنه و ترسناکتر از اون عددیه که باهاش سن ام رو مشخص میکنه . یه چند وقت دیگه بیست و نه سالم میشه ولی من حتی یه روز هم زنده نبودم . واقعا نبودم . اغراق نمیکنم باور کنین. هیچ وقت هم نفهمیدم مرده ها چطورو با چه دیدی زنده ها رو میبینن وقتی هنوز من دارم باهاشون و درکنارشون نفس میکشم؟



هیچ نظری موجود نیست: