هیچکسی سر جایش و تجربه ی زندگی اش نیست و تمام *جا* ها تمام شدن و زمان میگذره و ما همینطور پیرتر میشیم و ندیدن همدیگر سخت تر هم میشه و روزگار بیشتر میوزه و باز هم میبینی که هیچ جایی برای ما باقی نمونده. هیچ جایی.
انگاری که سر و ته شدیم و پشت و رو .
انگاری که سر و ته شدیم و پشت و رو .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر