۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

فیلم زندگی دیگران The Live Of The Others


زندگی دیگران که اولین فیلم بلند فلوریان هنکل فون است با بازی فوق العاده اولریش موهه و سباستین کوخ و دیگربازیگران خوب اش برای من جزو آن دسته از فیلم هایی است که چندین بار دیده ام . فیلم که در سال ۱۹۸۴ در آلمان شرقی میگذرد برخورد نزدیکی از خفقان ، نظارت و عملکرد دستگاه اطلاعاتی اشتازی آن دوران ارايه میدهد که در همان ۱۵ دقیقه اول با جزییات کوچکی مانند زمانی که سرباز اشتازی به زندانی شماره ۲۲۶ میگوید سرپایین باشد به مافوق اش( گيورد ویسلر با بازی موهه) حتما قربان بگوید ، ویسلر از عملکرد شان به عنوان سیستم انسانی یاد میکند و یا حتی زمانی که یکی از دانشجویان با بیان اینکه اینگونه رفتار کردن با زندانی یک عمل غیر انسانی است ویسلر کنار نام اش نشانه ای میگذارد ، و یا در زمانی که وزیر همف  سخنی از استالین را به عنوان یک سوسیالیست که نویسندگان مهندسان روان اند را بیان میکند و ... که به بیرحمانه ترین شکل مارا با زندگی دیگران آشنا میکند .  بله زندگی دیگران، که باید بدون شک و تردید به سیستم مقتدرانه دموکراتیک آلمان شرقی به آن ایمان داشته باشید و در غیر این صورت مجرم اید . 


داستان در مورد زندگی یک نویسنده به نام لازلو درایمان و دوست دختر بازیگر او کریستینا ماریا زیلاند که در نمایشنامه های او بازی میکند است. در شب افتتاحیه ی یکی از کارهای درایمان که وزیر فرهنگ و صاحب منصب اشتازی-سرهنگ گروبیتز نیز حضور دارد ، وزیر فرهنگ از او میخواهد که زندگی آن دو را تحت نظر بگیرد تا تهدیدی را که از سوی درایمان احساس میکند خنثی کند و گروبیتر مامور ارشد خود گیورد ویسلر را برای این کار انتخاب میکند .اما با گذشت زمان و آشنایی ویسلر با درایمان و شیفته شدن او به کریستا ماریا  حتی از اولین تماشای او در صحنه ی نمایش کم کم جذب هنرو ادبیات وزندگی آن دو  و یا از دید من شناخت شیوه ی زندگی انسانی و مرگ میشود که سبب میگردد کارهای قابل مجازات آنها را نادیده بگیرد و ...


 زندگی دیگران با بیانی آگاهانه و انسانی به آسیب پذیر بودن همیشگی هنر و ادبیات در خفقان و جنگ سردی که در هر کشوری میتواند رخ دهد ، و تاثیری که آگاهی و ترس از هنر نشات میگیرد می پردازد .زندگی دیگران داستان تغییر است. تغییر ما آدمها ، به خصوص زمانی که باورهایمان به آرمان های زندگی ای که برای خود برگزیده ایم فرو بپاشد و به ناگاه ما با دنیاهای تازه ی پیش رویمان آشنا میشویم . دنیایی که شاید با بصیرت انسانی خود به آن پی برده ایم . شاید هم به طور اتفاق!دنیایی که زندگی دیگران را به راحتی دگرگون میکند و بدون شناختی رابطه ای صمیمی شکل میگیرد .


پ.ن : حال از خود می پرسم این دنیا و این زندگی چقدر ارزشش را دارد ؟ اتفاقا به هیچ نتیجه ای هم نمیرسم . 




۱۳۹۲ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

جایی که منتظر روشنایی آتش بودم دود شدم

انگار که با فرار کردن احساس امنیت پیدا میکند و حسی سرشار از زندگی به او دست میداد . نه ، نه ! اشتباه نکنید . فراتر از بام خانه جایی نداشت که برود ،جایی که او میگریخت خط خطی هایی مانند نقاشی جیغ بودند . حد و مرز داشتند و کمی هم قد و قواره
ولی وقتی که درد، از ریشه ی وجود جان میگیرد این هم دردی ها برای چیست ، برای کیست ؟!
شده ایم مجسمه های فرشته های گریانی که در همه ی زمانها با هر سازی یک چهره دارند، ویرانی....
مثل زمانی که در پی زمانی دیگر تورا نابود میسازد
و فقط تو در میان این جنگ نمیدانی که کجا ایستاده ای !


پ.ن : Holy killer در جایی میگوید انسان های کمی در طول حیات وجود خواهند داشت که جنس دیوانگی شما را درک کنند و این جنس دیوانگی از همه چیز مهم تر است.
این دیوانگی از درک آن برای دیگران خوب است یا برای شما؟



۱۳۹۲ بهمن ۱۴, دوشنبه

ماهی ها به دنبال خوشبختی كور كورانه حركت ميكنند
و به غایت از مزه ی شيرين هوا ميميرند
اگر از من جویا شوند
ديدم كه در پایان تمام فصلهای عجيبی كه در تلاش بودند همان ماهی های خاک خورده باقی بمانند  به حالت تعليق در امدند...